غربت صبح
دلم بعدازظهر و سی و سه پل میخواد.. مثل همیشه خلوت ترین اتاقکش،با دوربین عکاسی و دل پر.. دلم اذون صبح و امام رضا میخواد.. مثل همیشه صحن گوهرشادش،با چادر سفید و چشمای پر.. دلم طلوع آفتاب و دریا میخواد.. مثل همیشه نشستن روی تکه سنگ های بزرگ ساحلش،با پاهای برهنه
و خیال پر.. من گوشه اتاقم؛ از کویر تا جنگل ،از غروب تا طلوع ،با تو سفر میکردم.. حالا اما، دنبال جایی برای خالی شدن میگردم..
| سه شنبه سیزدهم اسفند ۱۳۹۲ |
14:9 | ناشناس| |
| Design By : shotSkin.com |

